مرگ ماهی ها


بال و پرها ی شکسته ،

جغد پیر و زشت و خسته ،

گوید از طوفان رهائی نیست .

دلم بر مرگ ماهی ها می سوزد

دلم از فکر دیوار بلند شهر می گیرد .

دلم در این شب سنگین ،

هوای تازه می خواهد ؛

هوای تازه ی دریا

طلوع ساده ی پرواز

صدای گرم یک باران

گیاهی سبز در گلدان .

دلم فریاد می خواهد ؛

رهائی ، زندگی ، پرواز می خواهد

دلم در سینه می میرد

دلم در سینه می گرید

دلم بر مرگ ماهی ها ،

به آرامی ، میان سینه ،

می گرید .
نظرات 2 + ارسال نظر
گلی جون سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:43 ب.ظ http://girl.blogsky.com

آخی
خیلی قشنگ بود

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام .بسیارمطالبتان جالب ودیدنی بود.
لطفا اگه میشه وبلاگ منو بانام عاشقانه دروبلاگ خودت قراربده .
به ماهم سربزن.
قربان شما مرتضیwww.mmmazad.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد