شب سردی است، و من افسرده. راه دوری است، و
پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم
، تنها، از جاده عبور: دور ماندند زمن آدم ها. سایه ای
از سر دیوار گذشت، غمی افزود مرا بر غم ها. فکر
تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه
ها ساز کند پنهانی. نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است. هر دم این بانگ
برآرم از دل: وای، این شب چقدر تاریک است! خنده ای
کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دری
اریزم؟ صخره ای کو که بدان آویزم؟ مثل این است
که شب نمناک است. دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است.
عشق « ما» میسازد
بی آنکه « من» را
از بین ببرد.
صداقت نخستین بخش کتب عشق است.
تنها روش بیان حقیقت، گفتن با عشق است.
کامل بودن لازمه عشق نیست ، ولی صداقت هست.
به جست و جوی تو
بر درگاه کوه می گریم،
در آستانة دریا و علف.
به جست و جوی تودر معبر بادها
می گریم در چار راه فصول ،
در چارچوب شکستة پنجره ئی که
آسمان ابرآلوده را قابی کهنه
می گیرد .…………
به انتظار تصویر تو این دفتر خالی
تا چند ورق خواهد خورد.
I want you the right way
I want you, but I want you to want
me too
Want me baby, just like I want you.
I Love You
I love your smile
And your tender ways
It helps me make it
Through each day
I love your eyes
So wondrous and bright
It's what I dream of
Every night
Ilove your spirit
So gentle and kind
It keeps you always
On my mind
I love your heart
So warm and true
It keeps my feelings
Fresh and new
I love your touch
And warm embrace
It brings a smile
To my face
I love everything about you
I must confess
That in my heart
You're above all the rest
So please believe my words
Are true
When I whisper
"I Love You"
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار نه صد بار به
تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم
نه صد چشم همه چشما
رو میخوام