بده دستاتو به دستم تا با هم کلبه ای
بسازیم, کلبه ای پر از من وتو از من
وتو ما بسازیم
دور بشیم از همه مردم واسه درد هم
بمیریم, باستارها بخوابیم با ترانه جون
بگیریم
باغچه ای از حوض و گلدون, سره تو
باشه رو شونم مثل لیلا مثل مجنون,
تو بشی مادر گلها من بشم بابای بارون
عشق عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق،عشق می آفریند
اوون بارونش خیلی با حال بود .....
بارون که میاد وای که چه دنیایی میشه .... میری زیر بارون
به صورتت که میخوره یاد چه چیزهایی که میفتی .....
پاکی .... مهربونی .... مثل خود بارون
زیبا بود و دلت دریا
شعر . ی ی ی ی ی ی
سلام
یکروز یک ترکه شیریاخط میکنه شیر میاد فرار میکنه
مطالبت جالبه
به من سر بزن
سلام.خوشحالم که به من سر زدی و ممنون.بازم بیا پیشم خوشحال میشم بیشتر ببینمت
سلام فرید جان و سلام یاس مهربون!! زیبا بود!! امیدوارم که بتونیم دوستای خوبی واسه هم باشیم!! موفق و خوش باشی!!
مرسی عزیز لطف داری....
وبلاگت خیلی جالبه
خوب میتونه حس نویسندش رو منتقل کنه...
موفق باشی و شاد...
سلام
شعرای قشنگی بود
سلام فرید جان
صفحه ات خیلی قشنگه !
موفق باشی
پیش ما هم بیا
یا حق !
سلام دوست عزیز ممنون که سر زدی....پاینده باشی
سلام آقا فرید.
مرسی که سرزدی به من.
بابا شعر هایت خیلی توپه!.
وبلاگ بسیار زیبایی داری .
اگه خواستی آماده تبادل لینک هستم
بای عزیز